کله ارمک
پنج شنبه 92/08/02 روز عید غدیر بود اما امسال برخلاف سالهای قبل بابای زهراسادات تصمیم گرفت که روز عید رو خونه نباشه و بریم بیرون از شهر که همگی حال و هوایی عوض کنیم.
بخاطر همین از چهارشنبه شب زهراسادات و بابا و مامان با مامانی و خاله مریم و دایی محسن همه باهم با ماشین بابای زهراسادت رفتیم باغ یکی از دوستای دایی سعید ، آقای برفی روستای کله ارمک . آقای برفی مرد فوق العاده مهربونیه بخاطر همین ما بهش می گیم بابابرفی.
تا جمعه عصر اونجا بودیم و عصر رفتیم به طرف زیارت هلال بن علی . نماز جماعت ظهر رو اونجا بودیم و بعد برگشتیم.
این 2روز خیلی خوش گذشت آخه توی باغ بابابرفی 1تاب و الاکلنگم بود که زهراسادات هرموقع که دلش می خواست می تونست بازی کنه. چند سری هم دایی محسن رو سوار تاب کرد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی