8 ساله شدی . تولدت مبارک
امسالم مثل تقریبا هرسال خونه مامانی تولد گرفتی .
البته با این تفاوت که امسال اصلا تا حدود ساعت 12 صبح خبر نداشتی که قراره مامان بابا برات تولد بگیرن.در صورتی که از چند روز قبل کادوهات رو همه گرفته بودیم و روز قبلش هم مهمونات دعوت شده بودند.
چهارشنیه 92/07/10 رفتم برات وسایل تولد رو گرفتم . شب بعد از کارم با دایی محسن نشستیم بادکنک هارو بادکنیم که چشمت روز بد نبینه . یهو یه بادکنک تو چشم خاله مریم ترکید. درد و سوزش فوق العاده زیادی داشت . مامانی خاله مریم رو برد بیمارستان و دکتر بعد از معاینه چشم خاله مریم رو پانسمان کرد و گفت باید چند روز بسته باشه.
بخاطر همین خاله مریم پنج شنبه رو سر کار نرفت و موند خونه.
مهمونات مائده ، ریحانه ، الناز و پرهام بودن . (البته با ماماناشون) اون روز خلاصه خیلی با دوستات بهت خوش گذشت و کلی با دوستات رقصیدی.
کادو هم زیاد گرفتی . بابا یک کارت هدیه ، مامانی یک شلوار لی ، خاله مریم مداد تراش رو میزی ، دایی محسن یک کارت هدیه ، پرهام یک بلوز ، الناز یک بازی فکری ، مائده چراغ مطالعه.
مامان 2تا کیک برات گرفته بود. یکیشو خونه مامانی دایی محسن با مهمونات خوردی و اون یکی رو شب بردین خونه مامانی عمو محمد.
دوست دارم عزیزم - خاله مریم